ORIGINAL_ARTICLE
تاثیر پخش سیلاب بر موفقیت بوتهکاری و بیابانزدایی (مطالعه موردی: ایستگاه پخش سیلاب برآباد سبزوار)
در این پژوهش نقش طرح بوتهکاری ایستگاه پخش سیلاب برآباد شهرستان سبزوار و تاثیر آن بر بیابانزدایی مورد بررسی قرار گرفته است. ویژگیهای گیاهی شامل درصد تاج پوشش و تراکم گیاهی به ترتیب توسط ترانسکتهای 100 متری و پلاتهای 225 مترمربعی (15×15) و همچنین ویژگیهای فیزیکی (بافت خاک) و شیمیایی خاک شامل شوری و اسیدیته خاک در سه عمق 30-0، 60-30 و 90-60 (عمق توسعه ریشهها) مورد بررسی قرار گرفت. در این بررسی سه محدوده تیمار بهعنوان منطقه پخش سیلاب و یک منطقه بهعنوان شاهد همجوار با مناطق سهگانه پخش سیلاب در نظر گرفتهشد. در تیمارهای تیمار سهگانه دو موردتیمار (یک و دو) آتریپلکسکاری و یک موردتیمار (سه) تاغکاری شدهاست. نتایج بررسیها در قالب طرح بلوک کامل تصادفی و مقایسه متوسطها توسط آزمون دانکن انجام پذیرفت. نتایج بهدستآمده از بررسی ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی خاک، بیانگر کاهش هدایت الکتریکی و اسیدیته در بیشتر نمونهها میباشد که این تغییرات در مورد هدایت الکتریکی در سطح پنج درصد و در مورد اسیدیته در سطح یک درصد معنیدار است. در مورد بافت خاک در بیشتر نمونهها شن در عمق 30-0 افزایش و رس خاک کاهش یافتهاست، که باعث اصلاح بافت و ساختار خاک شده؛ این روند در در مورد شن خاک در سطح یک درصد و در مورد اسیدیته در سطح پنج درصد معنیدار میباشد. همچنین نتایج حاصل از بررسی ویژگیهای گیاهی بیانگر تأثیر مثبت پخش سیلاب و افزایش 75/15% درصدی تراکم گیاهی گونههای کشت شده نسبت به سالهای اولیه کشت (حدود 20 سال پیش) میباشد. این تغییرات در سطح پنج درصد معنیدار میباشد. تراکم و درصد تاجپوشش گیاهی آتریپلکس به ترتیب حدود 08/8 و 75/5 درصد نسبت به تاغ افزایش نشان دادهاست. این تغییرات در سطح پنج درصد معنیدار نمیباشد ولی گونه تاغ از نظر استقرار گونه بومی منطقه با توجه به افزایش حدود 7/4 برابری نسبت به آتریپلکس و معنیدار بودن این تغییرات در سطح یک درصد موفقتر نشان دادهاست.
https://www.jdmal.ir/article_17096_515dd5f7e70fa49af58008216171c5c7.pdf
2013-03-21
1
12
10.22034/jdmal.2013.17096
پخش سیلاب
تاج پوشش گیاهی
ویژگیهای خاک
طرح بلوک کامل تصادفی
آزمون دانکن
حسن
برآبادی
1
کارشناس ارشد مدیریت مناطق بیابانی دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران
AUTHOR
غلامرضا
زهتابیان
ghzehtab@ut.ac.ir
2
استاد، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهران
LEAD_AUTHOR
علی
طویلی
atavili@ut.ac.ir
3
دانشیار، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهران
AUTHOR
ابوالقاسم
دادرسی سبزوار
4
ﻣﺮﺑﻲ ﭘﮋوﻫﺸﻲ ﻣﺮﻛﺰ رﺿﻮی ﻛﺸﺎورزی و ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻃﺒﻴﻌﻲ ﺧﺮاﺳﺎن
AUTHOR
حسن
خسروی
hakhosravi@ut.ac.ir
5
استادیار، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهران
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
رابطه بین تغییر سطح آب زیرزمینی و روند شورشدن آن (بررسی موردی: دشت آسپاس- استان فارس)
آب زیرزمینی همواره منبع آبی مهمی است. با توجه به این مهم، ضرورت آگاهی از چگونگی تغییرات زمانی و مکانی آن در مناطق گوناگون اهمیت دارد. بهرهبرداری بیرویه از منابع آب زیرمینی دشت آسپاس و خشکسالیهای پی درپی در سالهای اخیر موجب افت چشمگیر سطح آب زیرزمینی شده است. درگذشته سطح آبهای زیر زمینی در عمق 7-5 متری سطح زمین بوده ولی به علت حفر چاههای متعدد و بهره گیری زیاد هم اکنون به عمق 60-50 متری رسیده است. در نتیجه، نقش مدیریت در این دشت زیاد است. هدف از این پژوهش، بررسی ارتباط تغییرات سطح ایستابی و شوری آبخوان در دورة آماری (89-1381) میباشد. برای این منظور، از دادههای هواشناسی (میانگین بارش سالانه دشت)، دادههای ماهانه کیفی آب زیرزمینی (هدایت الکتریکی برای بررسی شوری)، دادههای ماهانه سطح آب زیرزمینی (چاههای مشاهدهای و پیزومتری برای نشان دادن نوسانات آب زیرزمینی و وضعیت هیدروگرافهای واحد دشت) استفاده شد. هیدروگرافهای واحد دشت نشان داد که در دورة آماری (89-1381) سطح آبهای زیرزمینی روند نزولی داشته و متوسط افت سالیانه در حدود 7/0 متر در سال بوده است. همچنین رابطه عکس بین روند سطح ایستابی و شوری مشاهده میشود. مقایسه تغییرات هدایت الکتریکی و سطح آب زیرزمینی در آبخوان نشان داد که شوری در مناطقی از دشت که سطح ایستابی کمتر است، افزایش مییابد.
https://www.jdmal.ir/article_17097_26d917824d2e1bfa5ab689f3ce8a601e.pdf
2013-03-21
13
26
10.22034/jdmal.2013.17097
شوری
سطح آب
آب زیرزمینی
هیدروگراف واحد
دشت آسپاس
بهرام
چوبین
1
داﻧﺸﺠﻮی ﻛﺎرﺷﻨﺎﺳﻲ ارﺷﺪ آﺑﺨﻴﺰداری، داﻧﺸﻜﺪه ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻃﺒﻴﻌﻲ داﻧﺸﮕﺎه تهران
LEAD_AUTHOR
آرش
ملکیان
2
اﺳﺘﺎدﻳﺎر داﻧﺸﻜﺪه ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻃﺒﻴﻌﻲ داﻧﺸﮕﺎه ﺗﻬﺮان،
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
قلمرو بیابانهای ایران با تاکید بر معیار خاکشناسی
تا کنون برای بیابان از جنبههای مختلف محیط طبیعی تعاریف گوناگونی ارائه شده است. در این مقاله قلمرو بیابانهای ایران بر پایه ویژگیهای خاکشناسی تعیین شد. بدین منظورعوامل محدود کننده خاک برای رشد و توسعه گیاهان از قبیل شوری و سدیمی بودن، درصد سنگ و سنگریزه، اسیدیته، تکامل پروفیلی، وجود لایه محدود کننده، سطوح رسی یا دغها، تجمع گچ، موادآلی، عمق و بافت خاک برای هریک از استانهای مورد مطالعه شناسایی شد. سپس با تعیین دامنة کمی برای هر محدودیت با بهره گیری از متوسط وزنی آنها نقشة جداگانه در سیستم اطلاعات جغرافیایی ایجاد شد. با رویهم گذاری نقشههای مذکور، نقشه بیابانهای خاکی برای هر استان تهیه شد. با بررسی کارگاهی و کنترل میدانی نقشههای تهیه شده استانی در طول مدت پژوهش و اطمینان از صحت کارهای انجام شده، با تعیین سیستم مختصات[1] کشوری و زمین مرجعی[2] و انتخاب نقاط کنترل و راهنما، نقشه سراسری بیابانهای ایران از جنبه خاکشناسی تهیه شد. نتایج نشان داد که 544320 کیلومتر مربع از مساحت ایران را بیابانهای خاکی دربرگرفتهاند. در این مناطق EC، pH، مقدار گچ افق سطحی و SAR خاک به ترتیب بیشتر از 8 دسی زیمنس برمتر، 5/8، 35 درصد و 12 است و بیشتر خاکها تکامل نیافته و فاقد افق ذاتی و بیولوژیک میباشند. همچنین خاک پف کرده نمکی، قشرهای سخت ناشی از تجمع املاح، وجود ماسه زارهای فعال و غیر فعال، کفههای نمکی - رسی و... از دیگر مشخصههای بیابانهای خاکی بشمار میروند. در استانهای مورد مطالعه بیشترین و کمترین سطح بیابانهای خاکی مربوط به استان خراسان بزرگ و استان مرکزی به ترتیب با مساحت 137665 و 1932 کیلومتر مربع است.[3] [1] -Coordinate System [2] -Georeference [3]- این مقاله بخشی از نتایج طرح جامع تعیین قلمرو جغرافیایی محدودههای بیابانی ایران است
https://www.jdmal.ir/article_17098_1888f054fa2afd318d2ae2c7c683d8d2.pdf
2013-03-21
27
38
10.22034/jdmal.2013.17098
بیابان
خاک
معیار
قلمرو
ایران
محمد
خسروشاهی
1
داﻧﺸﻴﺎر ﭘﮋوﻫﺸﻲ، ﻣﻮﺳﺴﻪﺗﺤﻘﻴﻘﺎت ﺟﻨﮕﻞها و مراتع کشور
LEAD_AUTHOR
حمیدرضا
عباسی
2
ﻣﺮﺑﻲ ﭘﮋوﻫﺸﻲ، موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور
AUTHOR
محمدتقی
کاشکی
3
ﻣﺮﺑﻲ ﭘﮋوﻫﺸﻲ، مرکز ﺗﺤﻘﻴﻘﺎت ﻛﺸﺎورزی و ﻣﻨﺎﺑﻊ طبیعی خراسان رضوی
AUTHOR
مرتضی
ابطحی
4
ﻣﺮﺑﻲ ﭘﮋوﻫﺸﻲ، مرکز ﺗﺤﻘﻴﻘﺎت ﻛﺸﺎورزی و ﻣﻨﺎﺑﻊ طبیعی اصفهان
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
ارزیابی تغییر پوشش زمین در مناطق خشک با استفاده از سنجندههای ASTER و ETM+ (بررسی موردی: دشت مروست، استان یزد)
پوشش زمین به پوشش فیزیکی و بیولوژیک در سطح زمین شامل آب، گیاه، خاک لخت گفته میشود. به دلیل وجود شرایط محدود کننده در مناطق خشک (کمبود آب، شوری خاک) مطالعه روند تغییر پوشش زمین از اهمیت زیادی برخوردار است. استفاده از سنجش از دور برای شناسایی و تشخیص پوشش در مناطق با گستره زیاد، جایگاه ویژهای دارد. در این پژوهش برای ارزیابی تغییرات پوشش سرزمین در دشت مروست (منطقهایی خشک در جنوب استان یزد)، از تصاویر سنجنده ASTER (Terra) فصل تابستان (ماه تیر) سالهای 2003و 2010 و همچنین تصاویر سنجنده ETM+ (Landsat) ماه تیر سالهای 2002و 2010 استفاده گردید. در گام آغازین پس از بازدید میدانی پیشپردازش شامل تصحیح هندسی و یافتن ترکیب باندهای مناسب برای تفسیر اولیه تصاویر انجام شد. طبقه بندی تصاویر به روش نظارت شده و الگوریتم حداکثر احتمال در 5 طبقه، زمینهای کشاورزی، مرتع، بایر، بیابان و کویر مرطوب، انجام شد. سپس دقت آنها از طریق نمونههای زمینی، با محاسبه ضریب کاپا و صحت کلی ارزیابی شد. نتایج طبقهبندی دادههای ETM+ نشان میدهد که در دوره زمانی 2010 -2002 وسعت زمینهای کشاورزی بیشترین تغییرات افزایشی و محدوده کویر مرطوب کمترین تغییرات کاهشی را داشته است. تغییرات در نقشههای طبقهبندی ASTER در بازه زمانی 2010 - 2003 نیز مشابه با نتایج ETM+ است. در این دوره زمانی، از وسعت محدوده کویر مرطوب کم و به مساحت سطوح بیابانی افزوده شده و همچنین از وسعت اراضی مرتعی کم و به مساحت اراضی کشاورزی اضافه شده است. از پیامدهای جبران ناپذیر این گونه تغییرات در پوشش اراضی، افزایش روند بیابانزایی در این منطقه خشک است. افزایش وسعت اراضی بیابانی در تصاویر ASTER با شدت بیشتری نمایان و دقت بیشتر این تصاویر را نسبت به لندست (به مقدار ناچیز) نشان میدهد.
https://www.jdmal.ir/article_17099_33b4b1a99fbff2542b21283abff38ad0.pdf
2013-03-21
39
50
10.22034/jdmal.2013.17099
مناطق خشک
تغییرات پوشش سرزمین
ASTER
لندست
یزد
محمد
زارع ارنانی
mrernani@yazd.ac.ir
1
استادیار، گروه ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﺑﻴﺎﺑﺎﻧﻲ، داﻧﺸﻜﺪه ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻃﺒﻴﻌﻲ، داﻧﺸﮕﺎهﻳﺰد
LEAD_AUTHOR
زهرا
گیوئی اشرف
2
ﻛﺎرﺷﻨﺎس ارﺷﺪ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﻣﻨﺎﻃﻖﺑﻴﺎﺑﺎﻧﻲ داﻧﺸﮕﺎه یزد
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
بررسی اثر نبکا بر نفوذپذیری اراضی در شرایط بیابانی و ارزیابی برخی معادلات نفوذ درگونههای ارمک (Ephedra strobilacea) و گز (Tamarix ramosissima)
طی سالهای اخیر مطالعة نبکا در بومنظام (اکوسیستم) بیابانی از منظر علائمی از تخریب به روشی سازگار با شرایط بیابانی و ایجاد پایداری در این عرصه تغییر یافته است. رویشگیاه در شرایط بیوم بیابان بسیار محدود است، اما با ایجاد نبکا، شرایط بوم شناختی (اکولوژیک) تغییر میکند و شرایط رشد گیاه بیشتر فراهم میشود. نتیجه این تغییرات ایجاد اولین حلقه زنجیره غذایی ناشی از رشد گیاه و تغییر در ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی، بیلان آب سطح اراضی است که در اثر نهشتههای بادی ایجاد میشود. پژوهش حاضر با هدف تعیین تأثیر نبکاهای دو گونه ارمک (Ephedra strobilacea) و گز (Tamarix ramosissima)بر نفوذ آب به خاک در مقایسه با منطقه شاهد (بستر اصلی بین نبکاها)، در محدوده 10 کیلومتری اطراف شهرستان ابرکوه در استان یزد انجام شد. علاوه بر آن مدلهای هیدرولوژی متعددی وجود دارد که براساس مدلهای نفوذ نظیر گرین-امپت یا هورتون به برآورد مقدار نفوذ و رواناب سطحی میپردازد. بدین منظور، ابتدا موقعیت گونههای مورد مطالعه که تشکیل نبکا داده بودند، شناسایی شد. ویژگیهای خاکشناسی رویشگاه گونههای تشکیلدهنده نبکا، پس از حفر سه پروفیل خاک، مطالعه و نمونهبرداری شد. نفوذ عمودی آب در خاک به کمک استوانههای مضاعف فلزی در حدفاصل نبکاها یا بستر اصلی ایجاد نبکا (به عنوان شاهد) و بر روی توده نبکا در دو گونه منتخب انجام شد. نفوذ لحظهای و تجمعی مقایسه شد و ضرایب مدلهای نفوذ هورتون و گرین- امپت محاسبه شد. نفوذ نهایی در نبکای گز و ارمک cm/hr 24 اندازهگیری شدهاست. نفوذ نهایی در شرایط بستر رویشگاههای گز و ارمک (حدفاصل نبکاها) به ترتیب cm/hr 6/3 و cm/hr7 بهدست آمد. به این ترتیب مقدار نفوذ نهایی در نبکای گز نسبت به شاهد 7/6 برابر و این مقدار برای ارمک 4/3 برابر بهدست آمد. پس توده نبکا نقش قابل ملاحظهای در نفوذ و ذخیره اندک بارندگی موجود در مناطق خشک را دارد. کارایی دو مدل با استفاده از شاخصهای کارایی ناش- ساتکلیف و نسبت میانگین مربع خطا به انحراف از معیار مشاهدات محاسبه شد. مدلهای هورتون و گرین- امپت در شرایط نبکای گز و ارمک دارای کارایی و برآورد خیلی خوب و خوب است. اما مدلها در بستر رویشگاهها از دقت کمتری برخوردار است. دلیل این اختلاف را میتوان در همگونی بیشتر لایههای خاک در نبکا دانست. ذرات تشکیل دهنده نبکا بادرفتی با جورشدگی و یکنواختی بیشتری میباشد و فاقد لایهبندی مشخص است. مدلهای هورتون و گرین امپت نیز برای چنین شرایطی تعریف شدهاند، بنابراین حضور نبکا موجب افزایش قابلیت نفوذ پذیری آب در خاک میشود و برآورد مدلها در این مناطق دقیقتر است.
https://www.jdmal.ir/article_17100_5a50c8412dc6327a9e3e233b5510fb23.pdf
2013-03-21
51
62
10.22034/jdmal.2013.17100
نفوذپذیری
گلدان بیابانی
هیدروپدولوژی
هورتون
گرین- امپت
حمیدرضا
عظیم زاده
hazimzadeh@yazd.ac.ir
1
داﻧﺸﻴﺎر، داﻧﺸﻜﺪه ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻃﺒﻴﻌﻲ و ﻛﻮﻳﺮﺷﻨﺎﺳﻲ و ﭘﮋوﻫﺸﻜﺪه ﻣﻨﺎﻃﻖ ﺧﺸﻚ و بیابانی دانشگاه یزد
LEAD_AUTHOR
اصغر
مصلح آرانی
amosleh@yazd.ac.ir
2
داﻧﺸﻴﺎر، داﻧﺸﻜﺪه ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻃﺒﻴﻌﻲ و ﻛﻮﻳﺮﺷﻨﺎﺳﻲ و ﭘﮋوﻫﺸﻜﺪه ﻣﻨﺎﻃﻖ ﺧﺸﻚ و بیابانی دانشگاه یزد
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
ارزیابی و پهنهبندی کیفیت آب زیرزمینی دشت مسافرآباد استان هرمزگان با بهرهگیری از درونیابی مکانی
آبهای زیرزمینی قسمت زیادی از منابع آب آبیاری اراضی کشاورزی است؛ بنابراین باید مدیریت صحیحی در نحوۀ بهره گیری از این منابع انجام شود. در این پژوهش مناسبترین روش میانیابی برای تحلیل تغییرات مکانی مقدار برخی ویژگیهای کیفی آبهای زیرزمینی دشت مسافرآباد بررسی شد. تعداد 30 حلقه چاه مشترک طی 3 مقطع زمانی 1377، 1381و 1388 در دشت مسافرآباد، استان هرمزگان انتخاب شد. تعدادی از شاخصهای آب چاهها همچون Na، EC، CL، PH، TDS، SAR و TH طی سه دوره زمانی با روشهای مختلف زمینآماری (انواع مدلهای کریجینگ Kriging) و روشهای معین (روش عکس فاصله IDW و روش تابع شعاعیRBF) برای تعیین مناسبترین پهنهبندی بکار گرفته شد. نتایج نشان داد که از بین روشهای مذکور برای تهیه نقشه تغییرات عناصر مورد مطالعه در منطقه، روش زمین آمار کریجینگ (با مدلهای مختلف برای هر یک از عناصر) به دلیل پایین بودن مقادیر RMSE نسبت به سایر روشها ارجحیت بیشتری دارد. همچنین نتایج نشان داد مقدار افت سطح آب چاهها به طور میانگین در سالهای 1377، 1381 و 1388 به ترتیب برابر با 152/0- ، 629/0 و 384/0- متر بوده و این نشان دهندة روند کاهشی سطح منابع و هشداری برای توجه بیشتر به منابع آب زیرزمینی دشت مسافرآباد است.
https://www.jdmal.ir/article_17101_1b418317dd8f54168e4fa0481fa28b4f.pdf
2013-03-21
63
76
10.22034/jdmal.2013.17101
کریجینگ
IDW
RBF
کیفیت
پهنهبندی
مسافرآباد
احمد
نوحه گر
1
داﻧﺸﻴﺎرداﻧﺸﻜﺪه ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻃﺒﻴﻌﻲ داﻧﺸﮕﺎه هرمزگان
AUTHOR
مریم
حیدرزاده
2
دانشجوی دکتری، دانشکده منابع طبیعی دانشگاه هرمزگان
LEAD_AUTHOR