2024-03-29T20:28:34Z
https://www.jdmal.ir/?_action=export&rf=summon&issue=2915
مدیریت بیابان
2476-3985
2476-3985
1392
1
1
تاثیر پخش سیلاب بر موفقیت بوتهکاری و بیابانزدایی (مطالعه موردی: ایستگاه پخش سیلاب برآباد سبزوار)
حسن
برآبادی
غلامرضا
زهتابیان
علی
طویلی
ابوالقاسم
دادرسی سبزوار
حسن
خسروی
در این پژوهش نقش طرح بوتهکاری ایستگاه پخش سیلاب برآباد شهرستان سبزوار و تاثیر آن بر بیابانزدایی مورد بررسی قرار گرفته است. ویژگیهای گیاهی شامل درصد تاج پوشش و تراکم گیاهی به ترتیب توسط ترانسکتهای 100 متری و پلاتهای 225 مترمربعی (15×15) و همچنین ویژگیهای فیزیکی (بافت خاک) و شیمیایی خاک شامل شوری و اسیدیته خاک در سه عمق 30-0، 60-30 و 90-60 (عمق توسعه ریشهها) مورد بررسی قرار گرفت. در این بررسی سه محدوده تیمار بهعنوان منطقه پخش سیلاب و یک منطقه بهعنوان شاهد همجوار با مناطق سهگانه پخش سیلاب در نظر گرفتهشد. در تیمارهای تیمار سهگانه دو موردتیمار (یک و دو) آتریپلکسکاری و یک موردتیمار (سه) تاغکاری شدهاست. نتایج بررسیها در قالب طرح بلوک کامل تصادفی و مقایسه متوسطها توسط آزمون دانکن انجام پذیرفت. نتایج بهدستآمده از بررسی ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی خاک، بیانگر کاهش هدایت الکتریکی و اسیدیته در بیشتر نمونهها میباشد که این تغییرات در مورد هدایت الکتریکی در سطح پنج درصد و در مورد اسیدیته در سطح یک درصد معنیدار است. در مورد بافت خاک در بیشتر نمونهها شن در عمق 30-0 افزایش و رس خاک کاهش یافتهاست، که باعث اصلاح بافت و ساختار خاک شده؛ این روند در در مورد شن خاک در سطح یک درصد و در مورد اسیدیته در سطح پنج درصد معنیدار میباشد. همچنین نتایج حاصل از بررسی ویژگیهای گیاهی بیانگر تأثیر مثبت پخش سیلاب و افزایش 75/15% درصدی تراکم گیاهی گونههای کشت شده نسبت به سالهای اولیه کشت (حدود 20 سال پیش) میباشد. این تغییرات در سطح پنج درصد معنیدار میباشد. تراکم و درصد تاجپوشش گیاهی آتریپلکس به ترتیب حدود 08/8 و 75/5 درصد نسبت به تاغ افزایش نشان دادهاست. این تغییرات در سطح پنج درصد معنیدار نمیباشد ولی گونه تاغ از نظر استقرار گونه بومی منطقه با توجه به افزایش حدود 7/4 برابری نسبت به آتریپلکس و معنیدار بودن این تغییرات در سطح یک درصد موفقتر نشان دادهاست.
پخش سیلاب
تاج پوشش گیاهی
ویژگیهای خاک
طرح بلوک کامل تصادفی
آزمون دانکن
2013
03
21
1
12
https://www.jdmal.ir/article_17096_515dd5f7e70fa49af58008216171c5c7.pdf
مدیریت بیابان
2476-3985
2476-3985
1392
1
1
رابطه بین تغییر سطح آب زیرزمینی و روند شورشدن آن (بررسی موردی: دشت آسپاس- استان فارس)
بهرام
چوبین
آرش
ملکیان
آب زیرزمینی همواره منبع آبی مهمی است. با توجه به این مهم، ضرورت آگاهی از چگونگی تغییرات زمانی و مکانی آن در مناطق گوناگون اهمیت دارد. بهرهبرداری بیرویه از منابع آب زیرمینی دشت آسپاس و خشکسالیهای پی درپی در سالهای اخیر موجب افت چشمگیر سطح آب زیرزمینی شده است. درگذشته سطح آبهای زیر زمینی در عمق 7-5 متری سطح زمین بوده ولی به علت حفر چاههای متعدد و بهره گیری زیاد هم اکنون به عمق 60-50 متری رسیده است. در نتیجه، نقش مدیریت در این دشت زیاد است. هدف از این پژوهش، بررسی ارتباط تغییرات سطح ایستابی و شوری آبخوان در دورة آماری (89-1381) میباشد. برای این منظور، از دادههای هواشناسی (میانگین بارش سالانه دشت)، دادههای ماهانه کیفی آب زیرزمینی (هدایت الکتریکی برای بررسی شوری)، دادههای ماهانه سطح آب زیرزمینی (چاههای مشاهدهای و پیزومتری برای نشان دادن نوسانات آب زیرزمینی و وضعیت هیدروگرافهای واحد دشت) استفاده شد. هیدروگرافهای واحد دشت نشان داد که در دورة آماری (89-1381) سطح آبهای زیرزمینی روند نزولی داشته و متوسط افت سالیانه در حدود 7/0 متر در سال بوده است. همچنین رابطه عکس بین روند سطح ایستابی و شوری مشاهده میشود. مقایسه تغییرات هدایت الکتریکی و سطح آب زیرزمینی در آبخوان نشان داد که شوری در مناطقی از دشت که سطح ایستابی کمتر است، افزایش مییابد.
شوری
سطح آب
آب زیرزمینی
هیدروگراف واحد
دشت آسپاس
2013
03
21
13
26
https://www.jdmal.ir/article_17097_26d917824d2e1bfa5ab689f3ce8a601e.pdf
مدیریت بیابان
2476-3985
2476-3985
1392
1
1
قلمرو بیابانهای ایران با تاکید بر معیار خاکشناسی
محمد
خسروشاهی
حمیدرضا
عباسی
محمدتقی
کاشکی
مرتضی
ابطحی
تا کنون برای بیابان از جنبههای مختلف محیط طبیعی تعاریف گوناگونی ارائه شده است. در این مقاله قلمرو بیابانهای ایران بر پایه ویژگیهای خاکشناسی تعیین شد. بدین منظورعوامل محدود کننده خاک برای رشد و توسعه گیاهان از قبیل شوری و سدیمی بودن، درصد سنگ و سنگریزه، اسیدیته، تکامل پروفیلی، وجود لایه محدود کننده، سطوح رسی یا دغها، تجمع گچ، موادآلی، عمق و بافت خاک برای هریک از استانهای مورد مطالعه شناسایی شد. سپس با تعیین دامنة کمی برای هر محدودیت با بهره گیری از متوسط وزنی آنها نقشة جداگانه در سیستم اطلاعات جغرافیایی ایجاد شد. با رویهم گذاری نقشههای مذکور، نقشه بیابانهای خاکی برای هر استان تهیه شد. با بررسی کارگاهی و کنترل میدانی نقشههای تهیه شده استانی در طول مدت پژوهش و اطمینان از صحت کارهای انجام شده، با تعیین سیستم مختصات[1] کشوری و زمین مرجعی[2] و انتخاب نقاط کنترل و راهنما، نقشه سراسری بیابانهای ایران از جنبه خاکشناسی تهیه شد. نتایج نشان داد که 544320 کیلومتر مربع از مساحت ایران را بیابانهای خاکی دربرگرفتهاند. در این مناطق EC، pH، مقدار گچ افق سطحی و SAR خاک به ترتیب بیشتر از 8 دسی زیمنس برمتر، 5/8، 35 درصد و 12 است و بیشتر خاکها تکامل نیافته و فاقد افق ذاتی و بیولوژیک میباشند. همچنین خاک پف کرده نمکی، قشرهای سخت ناشی از تجمع املاح، وجود ماسه زارهای فعال و غیر فعال، کفههای نمکی - رسی و... از دیگر مشخصههای بیابانهای خاکی بشمار میروند. در استانهای مورد مطالعه بیشترین و کمترین سطح بیابانهای خاکی مربوط به استان خراسان بزرگ و استان مرکزی به ترتیب با مساحت 137665 و 1932 کیلومتر مربع است.[3] [1] -Coordinate System [2] -Georeference [3]- این مقاله بخشی از نتایج طرح جامع تعیین قلمرو جغرافیایی محدودههای بیابانی ایران است
بیابان
خاک
معیار
قلمرو
ایران
2013
03
21
27
38
https://www.jdmal.ir/article_17098_1888f054fa2afd318d2ae2c7c683d8d2.pdf
مدیریت بیابان
2476-3985
2476-3985
1392
1
1
ارزیابی تغییر پوشش زمین در مناطق خشک با استفاده از سنجندههای ASTER و ETM+ (بررسی موردی: دشت مروست، استان یزد)
محمد
زارع ارنانی
زهرا
گیوئی اشرف
پوشش زمین به پوشش فیزیکی و بیولوژیک در سطح زمین شامل آب، گیاه، خاک لخت گفته میشود. به دلیل وجود شرایط محدود کننده در مناطق خشک (کمبود آب، شوری خاک) مطالعه روند تغییر پوشش زمین از اهمیت زیادی برخوردار است. استفاده از سنجش از دور برای شناسایی و تشخیص پوشش در مناطق با گستره زیاد، جایگاه ویژهای دارد. در این پژوهش برای ارزیابی تغییرات پوشش سرزمین در دشت مروست (منطقهایی خشک در جنوب استان یزد)، از تصاویر سنجنده ASTER (Terra) فصل تابستان (ماه تیر) سالهای 2003و 2010 و همچنین تصاویر سنجنده ETM+ (Landsat) ماه تیر سالهای 2002و 2010 استفاده گردید. در گام آغازین پس از بازدید میدانی پیشپردازش شامل تصحیح هندسی و یافتن ترکیب باندهای مناسب برای تفسیر اولیه تصاویر انجام شد. طبقه بندی تصاویر به روش نظارت شده و الگوریتم حداکثر احتمال در 5 طبقه، زمینهای کشاورزی، مرتع، بایر، بیابان و کویر مرطوب، انجام شد. سپس دقت آنها از طریق نمونههای زمینی، با محاسبه ضریب کاپا و صحت کلی ارزیابی شد. نتایج طبقهبندی دادههای ETM+ نشان میدهد که در دوره زمانی 2010 -2002 وسعت زمینهای کشاورزی بیشترین تغییرات افزایشی و محدوده کویر مرطوب کمترین تغییرات کاهشی را داشته است. تغییرات در نقشههای طبقهبندی ASTER در بازه زمانی 2010 - 2003 نیز مشابه با نتایج ETM+ است. در این دوره زمانی، از وسعت محدوده کویر مرطوب کم و به مساحت سطوح بیابانی افزوده شده و همچنین از وسعت اراضی مرتعی کم و به مساحت اراضی کشاورزی اضافه شده است. از پیامدهای جبران ناپذیر این گونه تغییرات در پوشش اراضی، افزایش روند بیابانزایی در این منطقه خشک است. افزایش وسعت اراضی بیابانی در تصاویر ASTER با شدت بیشتری نمایان و دقت بیشتر این تصاویر را نسبت به لندست (به مقدار ناچیز) نشان میدهد.
مناطق خشک
تغییرات پوشش سرزمین
ASTER
لندست
یزد
2013
03
21
39
50
https://www.jdmal.ir/article_17099_33b4b1a99fbff2542b21283abff38ad0.pdf
مدیریت بیابان
2476-3985
2476-3985
1392
1
1
بررسی اثر نبکا بر نفوذپذیری اراضی در شرایط بیابانی و ارزیابی برخی معادلات نفوذ درگونههای ارمک (Ephedra strobilacea) و گز (Tamarix ramosissima)
حمیدرضا
عظیم زاده
اصغر
مصلح آرانی
طی سالهای اخیر مطالعة نبکا در بومنظام (اکوسیستم) بیابانی از منظر علائمی از تخریب به روشی سازگار با شرایط بیابانی و ایجاد پایداری در این عرصه تغییر یافته است. رویشگیاه در شرایط بیوم بیابان بسیار محدود است، اما با ایجاد نبکا، شرایط بوم شناختی (اکولوژیک) تغییر میکند و شرایط رشد گیاه بیشتر فراهم میشود. نتیجه این تغییرات ایجاد اولین حلقه زنجیره غذایی ناشی از رشد گیاه و تغییر در ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی، بیلان آب سطح اراضی است که در اثر نهشتههای بادی ایجاد میشود. پژوهش حاضر با هدف تعیین تأثیر نبکاهای دو گونه ارمک (Ephedra strobilacea) و گز (Tamarix ramosissima)بر نفوذ آب به خاک در مقایسه با منطقه شاهد (بستر اصلی بین نبکاها)، در محدوده 10 کیلومتری اطراف شهرستان ابرکوه در استان یزد انجام شد. علاوه بر آن مدلهای هیدرولوژی متعددی وجود دارد که براساس مدلهای نفوذ نظیر گرین-امپت یا هورتون به برآورد مقدار نفوذ و رواناب سطحی میپردازد. بدین منظور، ابتدا موقعیت گونههای مورد مطالعه که تشکیل نبکا داده بودند، شناسایی شد. ویژگیهای خاکشناسی رویشگاه گونههای تشکیلدهنده نبکا، پس از حفر سه پروفیل خاک، مطالعه و نمونهبرداری شد. نفوذ عمودی آب در خاک به کمک استوانههای مضاعف فلزی در حدفاصل نبکاها یا بستر اصلی ایجاد نبکا (به عنوان شاهد) و بر روی توده نبکا در دو گونه منتخب انجام شد. نفوذ لحظهای و تجمعی مقایسه شد و ضرایب مدلهای نفوذ هورتون و گرین- امپت محاسبه شد. نفوذ نهایی در نبکای گز و ارمک cm/hr 24 اندازهگیری شدهاست. نفوذ نهایی در شرایط بستر رویشگاههای گز و ارمک (حدفاصل نبکاها) به ترتیب cm/hr 6/3 و cm/hr7 بهدست آمد. به این ترتیب مقدار نفوذ نهایی در نبکای گز نسبت به شاهد 7/6 برابر و این مقدار برای ارمک 4/3 برابر بهدست آمد. پس توده نبکا نقش قابل ملاحظهای در نفوذ و ذخیره اندک بارندگی موجود در مناطق خشک را دارد. کارایی دو مدل با استفاده از شاخصهای کارایی ناش- ساتکلیف و نسبت میانگین مربع خطا به انحراف از معیار مشاهدات محاسبه شد. مدلهای هورتون و گرین- امپت در شرایط نبکای گز و ارمک دارای کارایی و برآورد خیلی خوب و خوب است. اما مدلها در بستر رویشگاهها از دقت کمتری برخوردار است. دلیل این اختلاف را میتوان در همگونی بیشتر لایههای خاک در نبکا دانست. ذرات تشکیل دهنده نبکا بادرفتی با جورشدگی و یکنواختی بیشتری میباشد و فاقد لایهبندی مشخص است. مدلهای هورتون و گرین امپت نیز برای چنین شرایطی تعریف شدهاند، بنابراین حضور نبکا موجب افزایش قابلیت نفوذ پذیری آب در خاک میشود و برآورد مدلها در این مناطق دقیقتر است.
نفوذپذیری
گلدان بیابانی
هیدروپدولوژی
هورتون
گرین- امپت
2013
03
21
51
62
https://www.jdmal.ir/article_17100_5a50c8412dc6327a9e3e233b5510fb23.pdf
مدیریت بیابان
2476-3985
2476-3985
1392
1
1
ارزیابی و پهنهبندی کیفیت آب زیرزمینی دشت مسافرآباد استان هرمزگان با بهرهگیری از درونیابی مکانی
احمد
نوحه گر
مریم
حیدرزاده
آبهای زیرزمینی قسمت زیادی از منابع آب آبیاری اراضی کشاورزی است؛ بنابراین باید مدیریت صحیحی در نحوۀ بهره گیری از این منابع انجام شود. در این پژوهش مناسبترین روش میانیابی برای تحلیل تغییرات مکانی مقدار برخی ویژگیهای کیفی آبهای زیرزمینی دشت مسافرآباد بررسی شد. تعداد 30 حلقه چاه مشترک طی 3 مقطع زمانی 1377، 1381و 1388 در دشت مسافرآباد، استان هرمزگان انتخاب شد. تعدادی از شاخصهای آب چاهها همچون Na، EC، CL، PH، TDS، SAR و TH طی سه دوره زمانی با روشهای مختلف زمینآماری (انواع مدلهای کریجینگ Kriging) و روشهای معین (روش عکس فاصله IDW و روش تابع شعاعیRBF) برای تعیین مناسبترین پهنهبندی بکار گرفته شد. نتایج نشان داد که از بین روشهای مذکور برای تهیه نقشه تغییرات عناصر مورد مطالعه در منطقه، روش زمین آمار کریجینگ (با مدلهای مختلف برای هر یک از عناصر) به دلیل پایین بودن مقادیر RMSE نسبت به سایر روشها ارجحیت بیشتری دارد. همچنین نتایج نشان داد مقدار افت سطح آب چاهها به طور میانگین در سالهای 1377، 1381 و 1388 به ترتیب برابر با 152/0- ، 629/0 و 384/0- متر بوده و این نشان دهندة روند کاهشی سطح منابع و هشداری برای توجه بیشتر به منابع آب زیرزمینی دشت مسافرآباد است.
کریجینگ
IDW
RBF
کیفیت
پهنهبندی
مسافرآباد
2013
03
21
63
76
https://www.jdmal.ir/article_17101_1b418317dd8f54168e4fa0481fa28b4f.pdf